ادامه مطلب ...
سعید جلیلی، متولد سال 1344 در شهرمقدس مشهد (منطقه طلاب)است. وی که تحصیلات خود را تا مقطع دکتری علوم سیاسی از دانشگاه امام صادق علیهالسلام به پایان رسانده، مسلط به زبانهای عربی و انگلیسی است.
جلیلی در دورانی که برخی افراد تحصیل در دانشگاه را، بر دفاع از اسلام وانقلاب مقدم میدانستند و این بحث بهصورت جدی حتی در سطح مدیریت دانشگاه امام صادق نیز مطرح بود، با جمع میان این دو مقوله به عنوان نیروی بسیجی بارها در جبهههای جنگ حضور یافت و در راه دفاع از آرمانهای انقلاب به درجه جانبازی نایل آمد.
وی در دی ماه سال ۱۳۶۵دیدهبان لشگر نصر خراسان بود که در عملیات کربلای ۵ از ناحیه پا مجروح شد و در بیمارستان صحرایی منطقه شلمچه به دلیل فقدان امکانات و وضعیت اورژانسی پای راست خود را از دست داد. جلیلی پس از آن در واحد تدارکات لشکر به خدمت پرداخت.
جلیلی در بازگشت از جبهههای حق علیه باطل، رساله دکترای خود را با عنوان “اندیشه سیاسی در قرآن” در خصوص سیاست خارجی اسلام به رشته تحریر درآورد؛ رسالهای که پروفسور حمید مولانا، در مقدمهای که بر آن نوشت، به تجلیل از شخصیت این دانشآموخته اقدام کرد. این رساله در کشور لبنان نیز به زبان عربی ترجمه و منتشر شده است.
جلیلی، در سال 68 به وزارت امور خارجه رفت و بعد از یک دوره 2 ساله، ریاست اداره بازرسی وزارت خارجه را بر عهده گرفت. مناصب جلیلی در وزارت امور خارجه عبارتند از:
۱۳۶۸: وابسته سیاسی
۱۳۷۰: رئیس اداره بازرسی
۱۳۷۱: دبیر سوم
۱۳۷۳: دبیر دوم
۱۳۷۴: دبیر اول
۱۳۷۶: رایزن سوم
پس از دوم خرداد 76 و تغییر اتوبوسی مدیران، وی به اداره امریکای وزارت خارجه منتقل شد و معاونت این اداره را بر عهده گرفت. در سال 80 نیز به دفتر مقام معظم رهبری رفت و در سمت مدیریت بررسیهای جاری دفتر رهبر انقلاب به ادامه خدمت پرداخت.
جلیلی که پس از انتخابات سوم تیر به عنوان گزینه مطرح و مورد نظر رئیسجمهور برای تصدی وزارت امور خارجه مطرح بود، بنا به پارهای مصالح عهدهدار مهمترین معاونت وزارت خارجه، معاونت اروپا و آمریکا شد. ضمن آنکه در طول این دوره، ارتباط علمی خود با نهاد دانشگاه را قطع نکرد و به تدریس در دانشگاه ادامه داد.
وی که در زندگی شخصی به پرکاری و سادهزیستی شهرت دارد، تا پاسی از شب در جهت تقویت دیپلماسی کشور تلاش می کندو مورد اعتماد رهبر انقلاب حوزه سیاست خارجی و داخلی است.
جلیلی در مهرماه 86 پس از استعفای علی لاریجانی به سمت دبیر شورای عالی امنیت ملی منصوب شد. اما آنچه امروز صحبت از این دیپلمات جوان و متعهد انقلاب را بر سر زبان ها انداخته است، اداره هوشمندانه، مقتدرانه و متعهدانه پرونده هستهای و نحوه مذاکره او و تیم همراهش در مواجهه با کشورهای 1+5 بود.
وی یکی از از رویش های ارزشمند انقلاب اسلامی در عرصه دیپلماسی کشور است و این شکوفایی جز در سایه تعهد، تخصص و تفکر انقلابی به دست نیامده است.
جام سیاسی: اکبر گنجی طی یادداشتی در سایت رادیو فردا با اشاره به انتخابات شوراهای شهر و روستا، کاندیداتوری نعیمه اشراقی، نوه دختری حضرت امام(ره) را موقعیتی مناسب برای برخی تحرکات خطرناک دانست.
وی در اینباره می نویسد: گروههای اصلاحطلب از نعمیه اشراقی دعوت کردهاند تا در تهران کاندیدای شورای شهر شود. او فرزند آیتالله شهابالدین اشراقی و صدیقه مصطفوی است. یعنی، نوه آیتالله خمینی است. خواهرش، زهرا اشراقی، همسر محمدرضا خاتمی است.
گنجی با اشاره به نزدیک بودن بیت
امام به اصلاح طلبان اضافه می کند: اصلاحطلبان تقریباً اطمینان دارند که
وی به دلیل آنکه نوه آیتالله خمینی است، آرای بسیار بالایی به دست خواهد
آورد. آرایی که آرای اصلاحطلبان به شمار خواهد رفت. یعنی نوعی وزنکشی
اجتماعی پس از رویدادهای جنبش سبز که آنان سرکوب و زندانی شدند.
اکبر
گنجی در ادامه فرضی را مطرح می کند: «فرض مشترک اصلاحطلبان و اصولگرایان
این است که آرای بالای نعمیه اشراقی به دلیل نوه آیتالله خمینی بودن است،
نه خود او که در قلمرو سیاسی آن چنان شناخته و دارای سابقه نیست. بدین
ترتیب، به فرض آنکه در تهران با آرای بالایی اول شود، آرای او، آرای
آیتالله خمینی باید به شمار رود، اگرچه گرایش سیاسی وی به اصلاحطلبان
نزدیک است.»
وی در ادامه سر اصل ماجرا می رود: «مخالفان
جمهوری اسلامی و آیتالله خمینی لزوماً نظر خاصی درباره نعمیه اشراقی
ندارند. برای اینکه او در آغاز انقلاب دختر نوجوانی بوده و بعدها هم هیچ
گاه سمتی سیاسی در جمهوری اسلامی نداشته است. تهران مهمترین مرکز مخالفان و
اصلاحطلبان است. تهران مرکز اصلی ظهور جنبش سبز بود.»
گنجی
در ادامه مدعی می شود: «ممکن است ساختارشکنان طرفدار رفراندوم درباره
رژیم، رأی دادن یا ندادن به نعمیه اشراقی را به رفراندوم درباره آیتالله
خمینی تبدیل سازند. یک احتمال این است که آنان از مردم تهران بخواهند که به
او رأی ندهند تا مخالفت خود را با آیتالله خمینی و جمهوری اسلامی نشان
دهند. این هم نوعی وزنکشی بدون هزینه برای مخالفان جمهوری اسلامی و
آیتالله خمینی است.»
وی در ادامه با خط دهی به سایر فتنه
گران برای پرهیز از تخریب چهره نعیمه اشراقی می نویسد: «به تعبیر دیگر،
آنان حتی یک کلمه علیه نعمیه اشراقی بر زبان نخواهند آورد. برای اینکه با
شخص وی به عنوان یک زن، یک مادر، یک متخصص، یک شهروند و یک اصلاحطلب مسئله
ای ندارند. او هیچ جرمی مرتکب نشده است. نوه آیتالله خمینی و دختر
آیتالله اشراقی بودن هم جرم یا گناه نیست. اما مخالفان هم راهی ندارند تا
وزن اجتماعی خود را نشان دهند.»
گنجی در پایان بازهم با
بزرگ نمایی نسبت به جایگاه، خواهر همسر محمدرضا خاتمی چنین نتیجه گیری می
کند: «در نظر گرفتن این متغیر مهم، ممکن است خاندان آیتالله خمینی،
اصلاحطلبان و اصولگرایان را به این نتیجه واحد برساند که اگر کانیداتوری
وی به قطبی شدن این چنینی منتهی شود، نامزد شدن وی به مصلحت نخواهد بود.
برای این که رأی نیاوردن وی، پیامدهای منفی بسیاری برای نظام به دنبال
خواهد آورد. اگر سیدحسن خمینی کاندیدای ریاست جمهوری میشد، این مسئله
ابعاد به شدت حادتری مییافت و قطبیسازی انتخابات شکل عمیقتری، در سراسر
کشور، به خود میگرفت.»
گفتنی است در حالی ضد انقلاب تلاش می کند با طراحی چنین سناریوهایی، از رای آوردن یا نیاوردن یک نفر به عنوان رفراندوم برای نظام یا حضرت امام ا ستفاده نماید که مردم ولایتمدار و بیدار ایران اسلامی در سال های اخیر ثابت کرده اند که عقد اخوتی با هیچ فرد و گروهی نسبته اند و عملکرد افراد را با معیار وفاداری به ولایت فقیه می سنجند و پشتوانه هایی مثل نوه امام، وابسته به بیت امام بودن و یا برخورداری از رأی بیست و چند میلیونی مردم نیز نتوانسته است بر تصمیمات آنها تاثیر گذار باشد. مردم هرجا که تشخیص داده اند این افراد از مسیر انقلاب منحرف شده اند به صراحت از آنها انتقاد کرده و خواستار باز گشت آنها به مسیر ولایت و انقلاب شده اند.