ایران آزاد

ایران آزاد است ونیاز به آزادی اجنبی ها ندارد

ایران آزاد

ایران آزاد است ونیاز به آزادی اجنبی ها ندارد

معروف‌ترین فساد جنسی فرح

درباریان شاه چنان در فساد غوطه‌ور بودند که گاه دست به اعمالی جنون‌آمیز می‌زدند. در فرهنگ مذهبی مردم ایران، هم‌آغوشی مرد و زن نامحرم یا با هم رقصیدن آنها دیگر حیثیتی برای آن خانواده باقی نمی‌گذاشت

به گزارش فرهنگ نیوز ، معروف‌ترین فساد جنسی فرح، کشف رابطه او با فریدون جوادی بود. «فریدون جوادی از قدیمی‌ترین دوستان ایام تحصیل فرح در پاریس و در واقع اولین دوست او در فرانسه بود.»  به دنبال فرح، جوادی نیز به دربار راه یافت. جوادی دوست سفر و حضر فرح بود.


در مسافرتی که فرح و دوستانش به خجیر در منطقه جاجرود رفته بودند، فرح با جوادی مشغول معاشقه بود که یکی از سربازان گارد آنها را دید. سرباز چون جرئت اعتراض به فرح را نداشت، به فریدون جوادی اعتراض می‌کند. این سرباز از لرهای خرم‌آباد بود و چون متعصب بود، نزد فرمانده‌اش سرهنگ بیگلری رفت و گفت: «ما خیال می‌کردیم که از یک زن عفیفه نگهبانی می‌کنیم و نمی‌دانستیم که این‌طور مسائل هم در میان است.» سرانجام سرباز را با تهدید و تحبیب و خریدن یک مغازه مرخص کردند.

رابطه فرح و جوادی در یک دربار فاسد، امر غیرمنتظره‌ای جلوه نمی‌کرد و تنها در موقع بروز رقابت‌ها و حسادت‌ها تجلی می‌کرد. فرح نه‌تنها از فاش شدن این ماجرا واهمه‌ای نداشت، بلکه دستور داد تا اتاق یکی از مأموران گارد را در اختیار جوادی قرار دهند تا نزدیک او باشد.ملکه مادر در این باره معتقد است فرح «عمداً و عالماً کاری می‌کرد که به محمدرضا لطمه بخورد.»

ملکه مادر در عکس‌العمل به این ماجرای عشقی می‌نویسد: «خب چه کار می‌توانستم بکنم؟ اگر می‌خواستم به محمدرضا بگویم درست نبود و پسرم ناراحت می‌شد. این بود که خودم فرح را خواستم که به او نهیب زدم و زنیکه گدازاده خجالت نمی‌کشی این قبیل کارها را جلوی چشم کارکنان دربار انجام می‌دهی؟» البته ملکه پهلوی درباره غیرت محمدرضا گزافه‌گویی می‌کند. چطور ممکن است شاهی که خود مظهر فساد است و خواهر و مادرش در پیش چشمش به هرزگی می‌پرداختند از رابطه همسرش ناراحت شود؟ شاید پاسخ فرح به ملکه تأییدی بر استنباط ما باشد.

فرح گفت: «درست گفته‌اند، شاه می‌بخشد؛ شیخ علی‌خان نمی‌بخشد! خود محمدرضا مرا آزاد گذاشته، آن وقت به تو حساب پس بدهم؟ من آزاد هستم و اختیار پایین‌تنه‌ام را دارم!»اختیار پایین‌تنه ظاهراً از اعتقادات راسخ فرح بوده است. یک بار دیگر که فرح به خاطر خوابیدن با فریدون جوادی در یک اتاق، در بیمارستان قاهره مورد اعتراض احمدعلی انصاری قرار گرفت، همین پاسخ را داد که همه «اختیار پایین‌تنه خودشان را دارند.»

ماجرای عشقی دیگر فرح با بژورن مایرولد است. فرح یک شب در کافه محله لاتن با وی که یک دانشجوی نروژی بود، آشنا شد و «این آشنایی یک عشق آتشین بین آنها ایجاد کرد. در ابتدا، کار آنها لاس زدن‌های پاک! بود، ولی دیری نپایید که این لاس زدن‌ها تبدیل به بوسه‌های بسیار عاشقانه شد.»

این رابطه همچنان برقرار بود تا اینکه فرح چند وقت بعد ناپدید شد. پس از آن بژورن از روزنامه‌ها فهمید که فرح نامزد شاه ایران شده است. فرح هنگام بازگشت به فرانسه او را خواست و موضوع را به اطلاع وی رساند. فرح به وی گفت: «بژورن من همان هستم که بودم، برای تو ملکه یا علیاحضرت نیستم، فقط و فقط فرح هستم. به من وعده بده که دوستی ما در قلب ما هر طوری که شده است، باقی بماند.»

فرح گاهی اوقات رعایت شأن و جایگاه ملکه را نمی‌کرد و با هر بی‌سر و پایی طرح مراوده می‌ریخت. از جمله با مربی اسکی‌اش که یک نجار سوئیسی بود، در حال معاشقه دیده شد.

رفتار جلف فرح در کاخ یک مرتبه شاه را نیز به خشم آورد. او در پاسخ به فرح که از شاه می‌خواست استراحت بیشتری بکند با لحنی پرخا‌ش‌کنان گفت: «تنها یک راه برای استراحت کردن من وجود دارد و آن هم این است که از دعوت کردن این بچه خوشگل‌ها که دور و برتان می‌گردند، دست بردارید. وقتی اینجور آدم‌ها دور و برم را گرفته‌اند چطور انتظار دارید که استراحت کنم؟»

درباریان شاه چنان در فساد غوطه‌ور بودند که گاه دست به اعمالی جنون‌آمیز می‌زدند. در فرهنگ مذهبی مردم ایران، هم‌آغوشی مرد و زن نامحرم یا با هم رقصیدن آنها دیگر حیثیتی برای آن خانواده باقی نمی‌گذاشت. حتی فریده دیبا در مهمانی کاخ سفید از اینکه مردان و زنان یکدیگر را در حضور هم می‌بوسند و خیلی صمیمانه با زنان یکدیگر در حضور هم می‌رقصند، سخت تعجب می‌کرد، ولی هنوز غرق در تعجب بود که «کندی هم چند دور با فرح رقصید و محمدرضا هم درحالی که دست‌هایش را دور کمر ژاکلین حلقه کرده بود با او رقصید.»

پرده دری فرح در زیر پا گذاشتن خطوط قرمز اسلامی و انسانی را عموم ما با جشن هنر شیراز می شناسیم ولی فرح، هنر نمایی ها و هنر پروری های(!) دیگری هم داشته است که یک نمونه آن حمایتش از آشور بانی پال بابلا (یکی از نمادهای انحطاط و استهجان و ابتذال هنر در کشور) بوده است.

«آشور بانی پال بابلا یکی از هنرمندان سوپر مدرنیست !! و خیلی خیلی پیشتاز !! بود که دستی در تمام به اصطلاح هنرها داشت. شعر می گفت، نمایشنامه می نوشت، کارگردانی می کرد، ادعای فیلم سازی و عکاسی داشت.

او در سال های آخر حیات رژیم پهلوی، نمایشگاه عکسی از صُوَر قبیحه و عکس هایی در ابعاد بسیار بزرگ از پایین تنه خود ترتیب داده بود، که فرح پهلوی شخصاً این نمایشگاه را افتتاح کرد و او را به خاطر "ابراز شجاعت در شکستن مرزهای رو در بایستی فرهنگی" (این عبارت دقیقاً عین گفته فرح پهلوی خطاب به آشور بانی پال بابلا، پس ازدیدار از نمایشگاه عکس او بود) مورد تفقد قرار داد و یک بورس مطالعاتی در اختیار او گذاشت و او را به فرانسه فرستاد.

آشور بانی پال چند نمایشنامه بر روی صحنه آورد. در یکی از این نمایشنامه ها تمام هنر پیشه های زن و مرد آن لخت و عریان -به صورت مادر زاد- به صحنه می آمدند و در مقابل چشم تماشاگران هنر نمایی می کردند و در نمایشنامه ای دیگر، هنر پیشگان در حین اجرای برنامه برخی از تماشاچیان را به باد ناسزا می گرفتند و به آنان فحش های رکیک می دادند و واکنش خشم آلود بعضی از تماشاچیان را به حساب موفقیت خود در وادار کردن تماشاچی به بازی و دخالت در نمایش خود تلقی می کردند.
منبع

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد