ایران آزاد

ایران آزاد است ونیاز به آزادی اجنبی ها ندارد

ایران آزاد

ایران آزاد است ونیاز به آزادی اجنبی ها ندارد

منت کشی «کمال خرازی» از «جک استراو» برای راه اندازی تنها ۲۰

آن سوی خط دکتر کمال خرازی، وزیر خارجه‌ی ایران بود. او گفت ما می‌خواهیم ۲۰ سانتریفوژ را برای تحقیقات علمی فعال نگه داریم. من دیدم در حضور همراهانم در قطار نمی‌توانم در خصوص یک پرونده‌ی حساس بین‌المللی مذاکره کنم، لذا به مستراح قطار رفتم. آنجا به خرازی گفتم شما توافقنامه را امضا کرده‌اید و دیگر نمی‌شود زیرش بزنید. اما او باز اصرار کرد. من گفتم...

سخنان دیشب آقای حسن روحانی در گفتگوی ویژه خبری، با واکنش های مختلفی در رسانه های مجازی مواجه شد.

به گزارش بولتن نیوز، روحانی در پاسخ به سؤال مجری گفت‌وگوی ویژه خبری مبنی بر توقف قراردادهای سعدآباد، بروکسل و پاریس گفت: شما که می‌دانید این مسائل دروغ است، در سعدآباد اصلاً قراردادی نبود، طرح این مسائل مربوط به بی‌سوادها است، شما که اینها را می‌دانید و اگر در گوشی به شما اطلاع می‌دهند حتماً آنها بلد نیستند که به شما می‌گویند. وی افزود: در بیانیه تهران قطعنامه این بود که همه چیز متوقف شود ولی ما اجازه ندادیم.

در ادامه مجری برنامه در رابطه با تعطیلی UCF سؤال کرد که روحانی اظهار داشت: شما آن زمان کجا بودید؟ خوب است که تاریخ را بخوانید، مذاکرات تهران مهر سال 82 انجام شد و UCF فروردین 83 به مرحله اول رسید و مرحله پس از آن پائیز 83 بود و در فروردین 84 نیز تکمیل شد. وی افزود: تولید آب سنگین در تابستان 83 صورت گرفت، تولید کیک زرد زمستان 83 و تکمیل سانتریفیوژ نیز زمستان 83 انجام شد. روحانی گفت: ما هیچ کاری را متوقف نکردیم بلکه فناوری را تکمیل کردیم.

این ادعاها اما واکنش هایی را از سوی کاربران شبکه های اجتماعی نیز در بر داشت. به عنوان مثال «دکتر شهاب اسفندیاری» در شبکه اجتماعی گوگل پلاسی در مطلبی با عنوان «مذاکره اتمی در مستراح» نوشت:

«ظاهرا آقای روحانی فراموش کرده‌اند که در دوران مسئولیت ایشان بر پرونده هسته ای وزیر خارجه ایران برای داشتن ۲۰ عدد سانتریفیوژ، در مستراح به «جک استراو» التماس می‌کرد. این ماجرای شگفت و «نمادین» را خودِ استراو در قسمت سوم مستند «ایران و غرب» ساخته بی بی سی تعریف‌می‌کند. او می‌گوید:

«پس از انجام مذاکرات و امضای توافق پاریس، که طی آن ایران پذیرفت همه‌ی فعالیت‌های غنی‌سازی را تعلیق کند، در بازگشت به انگلستان، برای گذراندن تعطیلات آخر هفته با قطار عازم شهرِ محلِ زندگیِ خود بودم. در بینِ راه تلفن همراهم زنگ زد. آن سوی خط دکتر کمال خرازی، وزیر خارجه‌ی ایران بود. او گفت ما می‌خواهیم ۲۰ سانتریفوژ را برای تحقیقات علمی فعال نگه داریم. من دیدم در حضور همراهانم در قطار نمی‌توانم در خصوص یک پرونده‌ی حساس بین‌المللی مذاکره کنم، لذا به مستراح قطار رفتم. آنجا به خرازی گفتم شما توافقنامه را امضا کرده‌اید و دیگر نمی‌شود زیرش بزنید. اما او باز اصرار کرد. من گفتم باید در این خصوص با دیگران صحبت کنم... در همان حال کسی هم به در مستراح می‌زد و ظاهرا عجله داشت تا از آن برای کاری غیر از مذاکره‌ی‌ اتمی استفاده کند...»

 

 

استراو در ادامه تعریف می‌کند که همان‌جا با «جان سائرز» مدیرکل سیاسی پیشین و مسئول پرونده‌ی هسته‌ای ایران در وزارت امور خارجه انگلستان تماس می‌گیرد. «سائرز» هم پس از مشورت با «کارشناسان» دیگر به «استراو» پاسخ می‌دهد که ایرانی‌ها با همین ۲۰ سانتریفیوژ پس از چند سال می‌توانند به اندازه‌ی مورد نیاز برای یک بمب اتم اورانیوم غنی کنند! در نتیجه «جک استراو» هم در تماس مجدد با خرازی به طور قطعی به درخواست او پاسخ منفی می‌دهد.

آیا مذاکره‌کنندگانِ «با تجربه» و دیپلمات‌های «ورزیده‌ی» ما در عصر اصلاحات، نمی دانستند که قبل از امضای توافقنامه باید از طرف مقابل بخواهند که ۲۰ عدد سانتریفیوژ را از شمولِ تعلیق خارج کند؟؟ آیا دوباره می خواهیم این «نخبگان» و «نوابغ» مقدرات کشور ما را بر عهده بگیرند؟»

مرتضی بصیری، دیگر کاربر شبکه اجتماعی گول پلاس نیز چنین نوشت:

«آقای روحانی در گفتگوی ویژه خبری 6خرداد خود را مبرا از هرگونه تقصیر درتضییع حقوق هسته ای ایران در دوران اصلاحات دانستند.

بنده به عنوان دانشجویی که پشت دیوار کاخ سعدآباد ناظر مذاکرات روحانی و سه وزیر اروپایی و خنده های مستانه ایشان با جک استراو (وزیر خارجه وقت انگلستان) بوده ام شهادت می دهم که وی بدنبال پاک نمودن کارنامه سیاه خود در این مساله است.

تعلیق فعالیتهای هسته ای ایران در زمان ایشان صورت گرفت. تمرکز غنی سازی اورانیوم ما در سایت نظنز انجام می شد که به لطف آقای روحانی و آقای خاتمی جهت اعتمادسازی تعلیق شد. ایشان می خواهند فعالیتهایی که تحت نظر رهبری پس از این تعلیق و برخلاف نظر تیم هسته ای آقای روحانی انجام شد را به خود نسبت دهند.

ایشان در گفتگوی ویژه خبری اعلام کردند که ما تعلیق را فقط در نظنز انجام دادیم و در آب سنگین اراک و... به اتمام رساندیم. بله، اما نظام این کار را کرد و نه تیم آقای روحانی. این عملکرد ایشان نبوده، بلکه ادامه سیاست هسته ای نظام بوده است. به دلیل آنکه رهبری می دانسته اند تعلیق برای اعتمادسازی از اول محکوم به شکست بوده است. اما رهبری به تیم هسته ای آقای روحانی اجازه دادند تا با تعلیق داوطلبانه بر آنان دروغ بودن ادعاهای واهی غرب مسجل شود. و در ادامه برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران به خواست ملت عزیز و رهبری بزرگوار ادامه پیداکرد.

 

آقای روحانی با خرج کردن رهبری در این عرصه می خواهند تصمیمات خود را به ایشان نسبت دهند که زهی خیال باطل...

شیوه رهبری در هر دوره ریاست جمهوری دادن آزادی عمل به رئیس جمهور منتخب مردم است. و هنگامی که سیاستهای هسته ای آقای خاتمی با شکست مواجه شد رهبری فرمودند: «همان دولت که تعلیق را انجام داده است همان دولت باید تعلیق را بر دارد». و چنین شد که به دستور رهبری تعلیق سایت نطنز به اتمام رسید.»

چرا آیت الله هاشمی اینقدر از آمریکا می ترسد؟ و می ترساند؟!

آقای هاشمی در سال 67 نیز چنین روشی را بازی کرد و علی رغم آمادگی کشور و نیروهای نظام و بسیج کشور از اوضاع کشور سیاه نمایی نمود و به همراه موسوی و حسن.ر چنان اوضاع را بحرانی و سیاه جلوه داد که پذیرش قطع نامه 598 را به امام عزیزمان تحمیل کرد.

در مجلس سنای آمریکا در طرح تجزیه سیستان و بلوچستان و آذربایجان ایران وجود دارد! و بعد هم قرار است اسرائیل به ایران حمله کند و به او کمک نظامی کنند! منتظر انتخابات بودند که تکلیف روشن شود گویا از این پس فعال شوند! امید است که در شرایط موجود تصمیم جدی بگیرند و فرصتی دیگر به ما مردم داده شود و...!

به گزارش بولتن نیوز، مطالب فوق، سخنانی است که آیت الله هاشمی بعد از احراز نشدن صلاحیتش از سوی شورای نگهبان، در جمع ستادهایش ایراد کرد. اینکه ایشان، چنین فضای کشور را تیره و تار جلوه دهند و اعلام کنند که هر کسی بیاید نمی تواند کاری کند جز من! و خود را منجی مردم بداند و به آن دائم افتخار کند! شیوه و سنت همیشگی ایشان است. و در همه برهه های زمانی انقلاب به توهم یا به راستی از خود چنین چهره ای دوست دارند که نمایش داده شود.

فقط ایشان باید می گفتند اگر اوضاع اینقدر که مدعی هستند خراب است و هیچ امیدی وجود ندارد و عنقریب است که ایران کن فیکون شود، چگونه خودش می توانست آنرا برگرداند و ایران را گلستان کند؟! ترساندن مردم و مسئولان از این که قدرش را ندانستند و دیگر همه چیز خراب شده، شیوه نخ نما شده حضرت آیت الله می باشد که دیگر مردم باور نمی کنند.

همین شیوه بود که حضرت امام خمینی را به سر کشیدن جام زهر مجبور کرد و آن شیر علوی را مجبور کرد که از مردم و خانواده شهیدان عذرخواهی کند از شعارهای حماسی خود، آقای هاشمی در سال 67 نیز چنین روشی را بازی کرد و علی رغم آمادگی کشور و نیروهای نظام و بسیج کشور از اوضاع کشور سیاه نمایی نمود و به همراه موسوی و حسن.ر چنان اوضاع را بحرانی و سیاه جلوه داد که پذیرش قطع نامه 598 را به امام عزیزمان تحمیل کرد.

این در حالی بود که در تمام طول جنگ فقط 12 درصد از بودجه کشور در آن جنگ استفاده می شد و همین آقایان توجهی در خور به دفاع مقدس و تدارک آن صورت نمی گرفت. اسناد آن موجود و در کتب مختلف و حتی در خاطرات خود آیت الله به وفور یافت می شود.

اینکه دائم در ژانر منفی بافی و نقش کلام در کارتون آدم کوچوله ها گفته شود که من می دانستم و می دانم که شکست می خوریم! و پیروز نمی شویم! و همه از بین می رویم! قطعا برای ملت غیور ایران پذیرفتنی نیست چون اگر این نقش پذیرفتنی بود هرگز ملت انقلاب نمی کرد آقای هاشمی و هرگز در برابر متجاوزان نمی ایستاد و هرگز دم از استقلال طلبی نمی زد اگر به حرف شما بود همچنان باید از پول و وجوهات شرعی مردم میلیون ها تومان به سازمان جهنمی منافقین علی رغم مخالفت حضرت امام پول می دادید و توجهی به خیزش عمومی امام نمی کردید و فکر می کردید که با دست خالی نمی توان با رژیم شاه که وابسته به آمریکا و غرب بود مبارزه کرد و پیروز شد. اگر به حرف شما بود باید از همه حرف شنوی داشت حتی غارتگران و نوکران مرتجع شیوخ اطراف خلیج فارس اگر به حرف شما بود باید صدام هم نشست و برخاست می کردیم حتی اگر شهرهای ما را در اشغال داشته باشد و اگر به حرف شما بود باید قذافی مزدور کلیه تجهیزات هسته ای خودمان را بارکشی می کردیم و تحویل آمریکا می دادیم.

نه جناب آیت الله این راه و روش امام و رهبری و ملت غیور و ملت غیور ایران نیست، آمریکا و غرب آن زمان که در اوج قدرت و ابر قدرتی بودند هیچ غلطی نتوانستند بکنند چه رسد الان که تا خرخره در منجلاب و مشکلات اقتصادی غرقند و دست و پای بیهوده می زنند!

شما خیلی نگران نباشید این ملت سرافراز در 24 خرداد چنان حماسه ای برپا کنند که هم دشمنان را مبهوت هوش و ذکاوت و بصیرتشان خواهند کرد. فقط چند روز صبر کنید تا ببینید.

برای دوست استثنایی جک استراو

سیدعابدین نورالدینی
ما به آقای حسن روحانی نقد داریم و این نقد به دلیل عملکرد وی در برنامه هسته‌ای است. اکنون اگر به بهانه حضور آقای روحانی در عرصه انتخابات، باز هم فضای نقد وی فراهم شده، به دلیل رقابت‌های انتخاباتی نیست چرا که اساسا آقای روحانی واجد مولفه‌های جدی برای رقابت نیست. آنچه محل دغدغه است؛ سوء‌استفاده از فضای مساعد فعلی برای موجه قراردادن یک الگوی محاسبه غلط است، الگویی که رفتار آقای روحانی در 22 ماه مدیریت بر مذاکرات هسته‌ای، از آن مشق می‌شد.

برخی نکات زیر اگرچه قبلا نیز بیان شده اما می‌تواند برای شکل‌گیری ذهنیت درست نسبت به روحیات مدیریتی سرپرست اسبق تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای کشورمان مفید باشد.

آقای روحانی از سیاست خارجی بشدت انتقاد می‌کند و معتقد است باید عزت ایرانی اعاده شود. سوال از آقای روحانی این است: اساسا این عزت چه رابطه‌ای با «حقوق ملت» دارد؟ در ادامه تنها چند خاطره به نقل از دوستان آقای روحانی، یعنی آقایان جک استراو و یوشکا فیشر نقل می‌شود تا مختصات عزت مطلوب ِ آقای روحانی مشخص شود. یوشکا فیشر، وزیر اسبق خارجه آلمان که در ماجرای توافقنامه سعدآباد حضور داشت؛ چندی پس از اتمام دوره وزارت، کتاب خاطراتش را منتشر کرد. وی در بخشی از این کتاب به ماجرای «دستپاچگی» تیم مذاکره‌کننده ایرانی در مذاکرات سعدآباد اشاره کرد. یوشکا فیشر در این‌باره می‌نویسد: «گفت‌وگوهای ما به نقطه‌ای رسید که ما به ایرانی‌ها گفتیم بدون قبول توقف فعالیت‌های اتمی راه‌حل مناسبی حاصل نخواهد شد و ما بدون معطلی خواهان رفتن به فرودگاه و بازگشت به کشورهای خود هستیم. این گفته‌های ما منجر به قطع جلسه شد. ایرانی‌ها با دستپاچگی شروع به تلفن زدن کردند و بالاخره در این‌باره هم به توافق رسیدیم». روایت همین موضوع از سوی حسن روحانی هم بسیار قابل تامل است. وی درباره قفل شدن مذاکرات توضیح داده و از تماس تلفنی‌اش به رئیس‌جمهور وقت می‌گوید: «ایشان (محمد خاتمی) گفتند نگذارید مذاکرات به شکست منجر شود، ایشان اضافه کردند هرچه تصمیم شما باشد من قبول دارم و حمایت می‌کنم. با دفتر مقام معظم رهبری هم تماس گرفتم تا مباحث به رهبر معظم انقلاب منتقل شود که خبری نشد، بنابراین، شرایط برای نوعی مانور از نظر تنظیم جملات و عبارات آماده شد.» بعدها مشخص شد وزرای خارجه 3 کشور اروپایی تهدید کردند در صورت عدم تعهد ایران به توقف فعالیت‌های هسته‌ای، با رئیس‌جمهور دیدار نخواهند کرد و مستقیما عازم مهرآباد می‌شوند. این روایت جالب را از جک استراو، وزیر اسبق‌خارجه انگلیس بخوانید: «این برنامه (دیدار خاتمی) با خوش‌بینی در جدول زمانی ساعت ۱۰ونیم صبح گنجانده شده بود اما ساعت ۱۰ونیم آمد و رفت و هنوز توافقی صورت نگرفته بود، بویژه بر سر مورد حساس تعلیق غنی‌سازی اورانیوم. ناگهان دکتر روحانی اعلام کرد وقتش است که همه برویم و رئیس‌جمهور را ببینیم. ما 3 نفر به یکدیگر نگاه کردیم. دیگر همدیگر را خوب می‌شناختیم. من گفتم اما چیزی وجود ندارد که به خاطرش برویم و دیدار کنیم. دومینیک گفت برنامه‌های کاری ما در هواپیما و فرودگاه آماده است و یوشکا گفت ما خیلی خوشحال می‌شویم که برویم به کارمان برسیم. توافق را به وقت دیگری موکول کردیم و همه از صندلی‌ها بلند شدیم. بهت و حیرت بر چهره طرف‌های ایرانی نشسته بود. ایرانی‌ها را دیدیم که رفتند دور هم جمع شدند. دکتر روحانی و دیگر مذاکره‌کنندگان شروع به تلفن زدن کردند». قرار ملاقات آنها با خاتمی، راس ساعت 11 صبح بود اما آنها 3 ساعت این ملاقات را به تاخیر انداختند تا در نهایت حسن روحانی، تصمیم به پذیرش شرط آنان (تعهد به تعلیق) گرفت تا ملاقات خاتمی با وزرای اروپایی انجام شود! اما وزرای خارجه انگلیس، فرانسه و آلمان در قبال دیدار با خاتمی، از ایران تعهدات بزرگی دریافت کردند. حسن روحانی در سعدآباد تعهد داد ایران همه فعالیت‌های غنی‌سازی و بازفرآوری را تعلیق کند. حسن روحانی در سعدآباد تعهد داد ایران پروتکل الحاقی را امضا و قبل از تصویب در مجلس شورای اسلامی اجرا کند! شاید به همین خاطر، استراو در خاطراتش از مذاکرات سعدآباد به عنوان «روز استثنایی» یاد کرده است. ایران به تعهداتش عمل کرد اما در مقابل دومین قطعنامه ضدایرانی در شورای حکام به تصویب رسید! چرا؟ آقای روحانی می‌توانند بگویند عزت ملی و حقوق ملت در کدام وجوه رفتار تیم ایرانی در مذاکرات سعدآباد رعایت شد؟

خاطرات جک استراو از مذاکرات سعدآباد البته محدود به دوران مذاکرات نبوده است.

وی در کتابش، خاطره‌ای درباره یکی از وقایع بعد از مذاکرات هم نقل می‌کند و می‌نویسد: «در قطار بودم که کمال خرازی وزیر امور خارجه ایران زنگ زد و گفت می‌خواهد درباره موضوع هسته‌ای کشورش صحبت کند. به او گفتم گوشی را نگه دارد. من به توالت رفتم و از آنجا گفت‌وگو با وی را ادامه دادم. درخواست داشت که اجازه بدهیم حدود 10 سانتریفیوژ برای فعالیت‌های تحقیقاتی در ایران کار کنند که تاکید کردم اجازه فعال کردن یک دستگاه سانتریفیوژ را هم به ایران نمی‌دهیم». این رفتارهای تحقیرآمیز در شرایطی صورت گرفته است که طرف مقابل حقوق هسته‌ای ملت را هم نادیده گرفته است.

اشاره‌ای به فرآیند عقب‌نشینی

بگذارید در ادامه به مباحث فنی و فرآیند عقب‌نشینی و سازش تیم آقای روحانی و نقض تعهدات طرف غربی بپردازیم.
پس از مذاکرات سعدآباد، به‌رغم عقب‌نشینی همه‌جانبه تیم ایرانی، طرف غربی به بهانه‌هایی همچون ادعای همکاری ایران با عبدالقدیر خان، قطعنامه دوم را در شورای حکام تصویب کرد. طرف ایرانی اما به تعهداتش وفادار ماند. 4 ماه پس از سعدآباد، مذاکرات بروکسل برگزار شد. ایران در بروکسل هم تعهد داد درباره همه مختصات فعالیت‌های هسته‌ای خود اظهارنامه‌های فنی و کیفی ارائه دهد. ایران در بروکسل تعهد داد مونتاژ و آزمایش سانتریفیوژها را تعلیق کند. ایران تعهد داد ساخت قطعات داخلی سانتریفیوژها را تعلیق کند. در مقابل، اعضای تروئیکای اروپایی تعهد دادند «تلاش کنند» روال رسیدگی به موضوع ایران در شورای حکام عادی شود! تعهدات طرفین در قالب بیانیه بروکسل اعلان شد اما به رغم تعهد ایران به این بیانیه، 3 قطعنامه دیگر علیه ایران در شورای حکام صادر شد. اگرچه ایران نسبت به این نقض تعهدات اعتراض کرد اما نهایتا غلامرضا آقازاده در 20 فروردین 83 اعلام کرد ایران ساخت سانتریفیوژ را تعلیق می‌کند. با این وجود رفتار طرف غربی و تداوم عقب‌نشینی مقامات ایرانی نهایتا موجب دخالت برخی مقام‌های عالیرتبه نظام و تولید سانتریفیوژ در نطنز در مردادماه 1383 شد. رهبر انقلاب بعدها (دی‌ماه 1386) در این‌باره با انتقاد از فرآیند عقب‌نشینی تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای، توضیحاتی را ارائه کردند: «بنده همان موقع تاکید کردم اگر روند مطالبه پی‌درپی طرف‌های هسته‌ای ادامه یابد وارد میدان می‌شوم که این کار انجام و روند توقف فعالیت‌های هسته‌ای به روند پیشرفت هسته‌ای تبدیل شد.» به‌رغم فک پلمب نطنز، اما باز هم فرآیند عقب‌نشینی دنبال شد. این بار تیم مذاکره‌کننده، موضوع ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت را بهانه‌ای برای تداوم فرآیند عقب‌نشینی قرار دادند. طرف غربی با قرار دادن یک ضرب‌الاجل 3 ماهه (تا 25 نوامبر 2004) تهدید کرد در صورت عدم تعلیق فعالیت‌های نطنز، موضوع ایران به شورای امنیت ارجاع داده خواهد شد. این تهدید تروئیکای اروپایی باز هم موجب عقب‌نشینی شد و آقای روحانی در پاریس و براساس بیانیه پاریس، تعلیق کامل غنی‌سازی اورانیوم را پذیرفت. البته در بیانیه پاریس، آقای حسن روحانی در کنار همه تعهدات سعدآباد و بروکسل، متعهد به تعلیق فعالیت‌های «غیرمرتبط» با تعلیق غنی‌سازی اورانیوم، از جمله فعالیت‌های تبدیل اورانیوم در تاسیسات UCF اصفهان نیز شد. نکته تاسف‌انگیز تعهد طرف خارجی در بیانیه پاریس بود. اعضای تروئیکای اروپایی در قبال همه تعهدات ریز و درشت ایران برای تعلیق و تعطیل کردن فعالیت‌های هسته‌ای خود؛ اعلام کردند حقوق هسته‌ای ایران، مصرح در ان‌پی‌تی را به رسمیت می‌شناسند و اقدامات ایران در عقب‌نشینی از حقوق خود را «اقدامات اعتماد ساز داوطلبانه» تلقی می‌کنند! البته تنها چند روز پس از بیانیه پاریس، شورای حکام باز هم طی یک قطعنامه شدید‌اللحن، خواستار تصویب پروتکل الحاقی در مجلس ایران شد.

آیا در این فرآیند که ماحصل 22 ماه مدیریت آقای روحانی بر مذاکرات هسته‌ای است؛ می‌توان نشانه‌ای از عزت ملی و حقوق ملت یافت؟

***

الگوی سازش، کارنامه مشخصی بویژه در حوزه سیاست خارجی دارد. باید مانع تحریف واقعیات درباره هزینه‌های این الگو برای کشور شد. رفتار تیم آقای روحانی باعث شد الگوی محاسبه طرف غربی نسبت به رفتار ایران در موضوع هسته‌ای بر اساس فشار چندلایه تنظیم شود. بسته‌های فشار متعددی که طی سال‌های اخیر علیه ایران به کار بسته شده، تماما ناشی از رسوب تصوری در اندیشه طرف مقابل است که رفتار تیم آقای روحانی مسبب اصلی آن بوده است. طی سال‌های اخیر همه تلاش تیم ایرانی، اصلاح الگوی محاسبه غرب در موضوع هسته‌ای ایران بوده است. مقاومت ایران در مقابل زیاده‌خواهی‌های طرف مقابل، تلاشی برای ممانعت از تضییع حقوق ملت و اصلاح تصورات رسوب شده در طرف غربی بوده است.

اگر اکنون انتظاری برای پاسخگویی متقابل - در عرصه انتخابات – نسبت به ادعاهای آقای روحانی وجود ندارد؛ اما تحرک منتقدان رفتار نادرست تیم هسته‌ای گذشته می‌تواند منجر به شفاف سازی بیشتر درباره مختصات گفتمان سازش شود. شاید از این رهگذر بتوان شاهد پاسخگویی عوامل آن هزینه‌های بسیار هنگفت در محکمه بود. محاکمه مسؤولان بی‌تدبیر، دقیقا همان حرفی است که آقای روحانی در برنامه تلویزیونی اخیر، برآن تاکید داشته است.

دستور لیدر جریان انحرافی: برایم امضا جمع کنید!

اخبار موثق حاکی است که لیدر جریان انحرافی از اینکه رد صلاحیتش هیچ گونه عکس العملی در پی نداشته و حتی مورد توجه محافل سیاسی و رسانه ها هم قرار نگرفته، دچار افسردگی شدید و کسالت جسمانی ناشی از آن شده است. 

یکی از اعضای حلقه انحرافی ضمن بیان این مطلب گفته است: حوالی ظهر دوشنبه گذشته به اتفاق حاج آقا "بهمن.ش" به دیدار مهندس در کاخ سعدآباد تجریش رفتیم. گفتند به خاطر کسالت ایشان، فقط حاج آقا "ش" داخل شوند و ما چند نفر، بیرون به انتظار نشستیم. بعد از مدتی حاج آقا با چهره‌ای برافروخته برگشتند و گفتند جناب مهندس بشدت ناراحت است، هم بدلیل اینکه کسی به حمایت از او نیامده، هم از اینکه "پیروان و مریدان(؟!)" در حال ریزش هستند و حتی کادرهای اصلی و دوستان مشترک ایشان و آقای دکتر نیز کارها را رها کرده و خود را از مهندس پنهان می کنند. لذا مهندس پیغام دادند که به رفقا بگویید 48 ساعت دیگر هم صبر کنند چون "خبر آمده که مشکل حل خواهد شد!؟" 

این عضو حلقه انحرافی افزوده است: مهندس رهنمود داده که بروید حمایت علما و طومار امضاء از طلاب جمع کنید و برای مقامات عالی کشور بفرستید. به همین خاطر آقای "ح.ق" نامه‌ای را برداشت و همراه با یک تیم آشنا به حوزه‌ها به قم رفتند و کلی به این طرف و آ« طرف زدند، اما تا نصف شب نهایتاً توانستند فقط از 3 طلبه‌ی جوان سال اول و دومی امضا جمع کنند!

نامبرده اضافه کرده است: وقتی مهندس از این وضعیت مفتضح مطلع شد گفت به دکتر بگویید که چرا خودش ورود جدی‌تری نمی‌کند. خودش عده‌ای را برای جمع کردن امضاء راه بیندازد و خودش امضاها را به رؤیت مقامات عالی برساند. 

این عضو حلقه‌ی انحرافی در انتها گفته است: الآن آن 48 ساعت هم گذشت و هیچ فرجی حاصل نشد. حالا اگر ما حرکت مجددی را هم شروع کنیم،  هیچ امیدی نیست که امضاها به 20 تا برسد چون همه به این نتیجه رسیده‌اند که کار ما تمام است و کسی بیخودی خودش را هزینه نمی‌کند. 

شایان ذکر است که از دید اعضای حلقه انحرافی، نقل قول‌هایی از قبیل "خبر آمده که..." از قول لیدر حلقه‌ی انحرافی، معمولاً بعنوان اخبار واصله از ماوراء الطبیعه تلقی شده و برای آن حساب خاصی باز می‌کنند. 

اما در شرایط فعلی، حتی اخباری از این نوع نیز برای این جماعت، منشأ اثر نمی‌شود.